گزارش جمله‌ به بهانه روز کوروش و دليل انتخاب این روز؛

مروری بر زمینه و زمانه شاهنشاه شاهان/ رازهایی که از کوروش نمی‌دانید

عبارت – گروه تاریخ: در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) «کمیته بین المللی نجات پاسارگاد» که برای جلوگیری از آبگیری سد سیوند، و نجات آرامگاه کوروش بزرگ از خطر رطوبت زدگی و ویرانی تشکیل شده بود برای برانگیختن توجه مردمان به اهمیت کوروش بزرگ، روز ۲۹ اکتبر را، که همزمان با روز صدور منشور اوست، به نام «روز کورش بزرگ» اعلام کرد. خوشبختانه این اقدام به سرعت مورد استقبال رسانه ها و مردمان در داخل و خارج ایران قرار گرفت.

در سال ۲۰۰۷، (۱۳۸۶) کمیته نجات، با نام «بنیاد میراث پاسارگاد» به عنوان اولین ان. جی. اوی بین المللی حفظ میراث فرهنگی ایران رسما در آمریکا تاسیس شد و با همراهی و تلاش مردمان فرهنگ دوست در سراسر جهان و دخالت بهنگام یونسکو، توانست، دولت احمدی نژاد، را وادار کند ارتفاع آبگیری سد سیوند را کوتاهتر کند.

در واقع نام گذاری روز کوروش بزرگ علاوه بر جلوگیری از خطری که پاسارگاد را تهدید می کرد، موجب آگاهی مردمان بیشتری نسبت به دهش آغازین کورش در بقای تمدن مشترک انسان ها شد.

اهمیت نام گذاری روز کورش بزرگ در این است که بدون کمترین پشتوانه ی دولتی، یا مذهبی از سوی یک سازمان فرهنگیِ مردم نهاد و ده ها شخصیت مهم فرهنگی، و اجتماعی، و به ویژه رسانه های ایراندوست دیداری و شنیداری خارج کشور و هزاران هزار زن و مرد ایرانی و غیر ایرانی مورد تایید قرار گرفته است .

اکنون همزمان با روز کوروش بزرگ، مردمان زیادی در ایران و خارج ایران روز هفتم آبان، ۲۹ اکتبر نام و یاد مردی را گرامی می دارند که که ۲۵ قرن پیش از نگارش اعلامیه جهانی حقوق بشر، و در زمانه ای که جهان در آتش خشونت و عقب ماندگی می سوخت، آن گونه که در منشور او آمده: «آشتی‌خواهانه به بابل اندر شد، سربازان بسیار او دوستانه در بابل گام برداشتند، و او نگذاشت کسی در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترسانده شود. او مردمان ستمدیده را از درماندگی رهانید، آوارگان را به خانه های خود بازگرداند، بردگان را از بیگاری نجات داد، و فرمان داد که هر کسی برای انتخاب مذهب و محل سکونت خود آزاد باشد…»

کوروش کبیر (کوروش بزرگ) شاه شاهان؛ امپراطوری بزرگ هخامنشیان را بنیان گذاشت و توانست به اولین کسی در تاریخ تبدیل شود که کل دنیا را زیر یک پرچم آورده بود. ما امروز در روزانه قصد داریم تا نگاهی داشته باشیم بر زندگی این بزرگ مرد تاریخ. فقط قبل از شروع اعلام کنم که به دلیل تفاوت زمانی بسیار بین ما و کوروش، ممکن است بعضی از اطلاعات بدون پشتوانه علمی باشند، اما ما این اطمینان را به شما می‌دهیم که صراحت علمی خود را حفظ کنیم.

بیوگرافی کوروش کبیر 

درباره کودکی و جوانی کوروش و سال‌های اولیه زندگی او روایات متعددی وجود ‌دارد؛ اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آن‌ها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه‌است.

 هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل می‌کند. ولی فقط یکی از آن‌ها را معتبر می‌داند که این داستان هم از نظر داندامایف دارای عنصرهای فولکلور است.

 طبق نظر کسنوفون از قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد مسیح یک سلسله داستان‌های متفاوت درباره کوروش نقل می‌شده‌است.

حاشیه‌ها درباره تولد کوروش بزرگ

بنا به گفته هرودوت (تاریخ‌نگار یونانی)، آستیاگ (پدربزرگ کوروش) شبی در خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که کشور ماد و تمام آسیا را غرق کرد شبیه به یک رودخانه جاری که سرزمین های زیادی را احاطه کرده است. مغها خواب وی را چنین تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر تمام آسیا چیره خواهد شد.

خاندان کوروش چه کسانی بودند؟

نیای کوروش برای چندین نسل بر قبایل پارس حکمرانی می‌کرده‌اند که از حکاکی‌ها و گزارش‌های تاریخ معاصر کوروش هویدا است.

 در سنگ‌نبشته کوروش در پاسارگاد آمده‌است: «من کوروش شاه هستم، شاه هخامنشی»، «کوروش، شاه بزرگ، شاه هخامنشی» یا «کوروش، شاه بزرگ، پسر کمبوجیه، شاه هخامنشی». در حکاکی‌های شهر بابل از اور این‌گونه شروع می‌کند: «کوروش، شاه تمام جهان، شاه سرزمین انشان، پسر کمبوجیه، شاه سرزمین انشان»

 و در استوانه کوروش، کوروش خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ شهر انشان، نواده کوروش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان نواده چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است» معرفی کرده‌است.

پدربزگ کوروش بزرگ

در منابع کلاسیک یونانی (هرودوت، کسنوفون، دیودوروس)، کوروش فرزند کمبوجیه اول و ماندانا است. بدین ترتیب فرزندشان (کوروش) نوه ایشتوویگو، شاه ماد، است.

 تاریخ‌دان‌هایی چون کامرون، پیانکوف و وایس‌باخ این گزارش را صحیح و قابل اعتماد می‌دانند. اما والتر هینتس این گزارش را مشکوک می‌داند و می‌گوید که کوروش زمانی که به پانزده سالگی رسید، ایشتوویگو هنوز به تاج و تخت ماد دست نیافته بود. بدین ترتیب می‌توان ادعا کرد که کوروش نمی‌توانسته نواده ایشتوویگو باشد.

خانواده و سلطنت

سیسرون به استناد دینون، گزارش می‌دهد که کوروش در چهل سالگی شاه شد و ۳۰ سال سلطنت کرد.

 از آنجا که مرگ او در ۵۳۰ قبل از میلاد مسیح روی داد، در حدود سال ۶۰۰ پیش از میلاد به دنیا آمده و در ۵۵۹ پیش از میلاد جانشین پدرش به عنوان شاه پارس شده‌است.

 هرودوت می‌گوید که کوروش با کاساندان، شاهزاده هخامنشی ازدواج کرد و دو پسر به‌نام‌های کمبوجیه دوم و بردیا داشت و صاحب سه دختر بود که دو تن آن‌ها آتوسا، آرتیستونه نام داشتند و سومی احتمالاً رکسانا بود.

نبرد با مادها

اسناد موجود از منابع میخی میانرودان حکایت از آن دارند که کوروش پس از به تخت ‌نشینی در پارس، با بابل روابط سیاسی برقرار کرد تا از جانب غرب، خیالش آسوده باشد و احتمالاً هم‌زمان توجه خود را به شرق و شمال ایران نیز معطوف کرده ‌بود.

آغاز لشکر کشی

 کوروش برای رهایی از یوغ مادها لشکرکشی خود را با حمله به دژ مادی پاسارگاد آغاز کرد و به گفته هرودوت، تنها سه طایفه از شش طایفه ساکن پارس، به شورش او پیوستند اما از قرار معلوم، وی تعدادی از نجبای مادی را به‌طرف خود کشید.

 در این شورش، نبرد سختی درگرفت، نیکولاس دمشقی گزارش می‌دهد که در ابتدا اوضاع جنگ اصلاً به سود سپاه کوروش نبوده و پارس‌ها از برابر مادها که ار نظر تعداد سپاهیان، وضع بهتری داشتند گریخته بودند.

 زنان پارسی با دیدن مردانی که در حال فرار بودند بر آنان بانگ زدند که «آیا می‌خواهید دوباره به همان جایی بروید که از آن‌جا به‌دنیا آمده‌اید؟» این رفتار زن‌ها باعث شد مردان با سرسختی بیش‌تری بجنگند و فائق آیند.

آسیا ضمیمه ایران می‌شود

توالی تاریخی جنگ‌های کوروش، پس از فتح آسیای صغیر مبهم باقی مانده‌است. کوروش مسئولیت فتح شهرهای آئونیان را در ساحل دریای اژه و بقیه آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و به اکباتان برگشت تا مقدمات تسخیر بابل، باختر، سرزمین سکاها و بالأخره مصر را فراهم نماید.

پارسیان پیروز می‌شوند

پارس‌ها پارت، هیرکانی و احتمالاً ارمنستان که همگی جزئی از قلمرو سابق پادشاهی ماد در ۵۴۸ پیش از میلاد بودند را تصرف کردند.

به گفته کسنوفون، هیرکانی داوطلبانه حاکمیت کوروش بر خود را پذیرفت. همان‌طور که در مورد ایلام والتر هینتس و ران زادوک با هم اختلاف نظر دارند که ایلام توسط پارس‌ها بعد از سقوط بابل در ۵۳۹ پیش از میلاد گرفته شد. با این وجود براساس یکی از متون پیشگویی بابلی، «شاه ایلام حمله خواهد کرد و از تخت پادشاهی بیرون خواهد کرد»، پادشاه بابل کسی که «خاندان هارران را تأسیس کرد». این شاه ایلام به عنوان کوروش دوم و شاه بابل به عنوان نبونعید شناخته شده‌است. ایلام باید قبل از حمله کوروش به بابل فتح شده باشد.

فتح بابل

بابل: دژ نفوذ ناپذیر!

بابل از استحکامات طبیعی برخوردار بود؛ چنان‌که در غرب رود فرات، در شرق رود دجله و در جنوب خلیج فارس آن را احاطه می‌کردند و برای محصور بودن بابل در شمال، نبوکدنصر دوم، فاتح اورشلیم، از سر احتیاط یک دیوار مادی ساخته بود که می‌توان آن را نمونه بابلی دیوار چین دانست.

 این دیوار در نقطه‌ای که فاصله بین دجله و فرات به حداقل می‌رسد، بنا شد. سازنده دیوار، نبوکدنصر، می‌نویسد: «برای اینکه فشار آب آسیبی به دیوار نزند، رویه بیرونی آن را با آجر و ملات قیر استحکام بخشیده‌ام». کسنوفون که در سال ۴۰۱ پیش از میلاد این بنا را دیده‌بود، ضخامت آن را ۲۰ پا و بلندی‌اش را ۱۰۰ پا تخمین می‌زند.

کوروش بدون خون ریزی بابل را فتح می‌کند!

کوروش با سپاه خود از میان گوتیوم به‌طرف جنوب حرکت کرد و از رود سیروان گذشت و در آغاز سال ۵۳۹ پیش از میلاد به شهر اُوپیس، دژ شرقی دیوار مادی رسید و اُوپیس محاصره و به آتش کشیده شد.

ایرانیان از سر دوراندیشی، از کرکوک، قیر و قطران همراه خود آورده بودند. در نبردهایی خونین، اُپیس به تصرف درآمد و سپاه نبونعید شکست خورد. در روز دهم اکتبر شهر سیپار نیز سقوط کرد و دژ غربی دیوار مادی نیز بدون درگیری تسلیم سپاه کوروش شد.

بدین ترتیب کوروش در جنوب دیوار مادی با گذشتن از دجله، همه استحکامات دفاعی نبوکدنصر را دُور زد و دو روز بعد، دوازدهم اکتبر، هم‌زمان با جشن سال نوی تقویم بابلی، گئوبروه با سپاه خود وارد بابل شد و بدون جنگ و تلفات، شهر را تصرف کرد و مطابق با دستور کوروش، بلافاصله نظم سختگیرانه‌ای در بابل وضع شد.

سپرهای نیروهای گوتیوم، دروازه‌های اسانگیلا را احاطه کردند. هیچ عبادتی دچار وقفه نشد. نه در اسانگیلا و نه در دیگر معابد هیچ مراسمی از قلم نیفتاد.

ورود کوروش بزرگ به بابل

هفده روز پس از سقوط بابل، در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد، خود کوروش وارد پایتخت شد و همچون یک رهایی‌بخش مورد استقبال قرار گرفت. رویدادنامه نبونعید در این‌باره گزارش می‌دهد: شاخه‌های نی پیش پای او گسترانده شد. شهر غرق صلح و آرامش بود. کوروش برای سراسر سرزمین‌های بابل صلح را بشارت داده بود.

نبرد با ماساگت‌ها

احتمالاً کوروش مقدمات امر را برای تسخیر مصر فراهم کرده بود و اقدامات وی بود که باعث شد در سال‌های بعد، ایرانیان مصر را تسخیر کنند.

 ولی ابتدا تصمیم گرفت مرزهای شمال شرقی امپراتوری‌اش را از تاخت و تاز اقوام چادرنشین ماساگت‌ها در امان بدارد. این تاخت و تازها زیان‌ها و صدمات چشمگیری بر ایرانیان شهرنشینی که آمیخته امپراتوری هخامنشی شده بودند وارد کرده بود.

مرگ کوروش بزرگ و حاشیه‌ها

هرودوت می‌گوید که کوروش با حیله به یکی از اردوگاه‌های ماساگت حمله‌ور شد و بسیاری ساکنان آنجا را کشت؛ ولی پس از این جریان، قسمت اعظم نیروهای ماساگت تحت فرماندهی ملکه تهم‌رییش، شکست سنگینی بر ایرانیان وارد آوردند و کوروش کشته شد.

 ماساگت‌ها سر بریده کوروش را در کیسه‌ای انداختند و آن کیسه پر از خون شده بود. هرودوت می‌نویسد این نبرد شدیدترین نبردهایی است که «بربر» ها در آن شرکت جسته‌اند.

آیا هردوت با مدرک علمی سخن گفته است؟

البته هردوت می‌گوید که درباره مرگ کوروش حکایات زیادی وجود دارد و روایتی که من ذکر کردم به حقیقت نزدیک‌تر است.

 در نتیجه معلوم می‌شود که خود هرودوت هم از صحت این روایت مطمئن نبوده‌است.

 بنابر گزارش مورخان یونانی، کوروش در جنگ با ماساگتها ۲۰۰ هزار مرد جنگی را از دست داد که اغراق آشکاری است.

تناقضات درباره مرگ کوروش بزرگ

از نگاه داندامایف داستان‌های روایت شده توسط مورخان یونانی بیشتر از آنکه شرح یک رویداد واقعی باشند، رنگ و بوی یک رمان را دارند.

اگرچه حقیقت دقیق مرگ کوروش را نمی‌دانیم، اما مشخص است که او در پاسارگاد دفن شده‌است.

این حقیقت ممکن است گفته‌های هرودوت را دروغ جلوه دهد اما ممکن است جنازه کوروش از دشمن پس گرفته شده و به پایتخت آورده شده باشد.

ساختگی بودن روایت‌ها

انتقال جسد کوروش، یکی دیگر از نشانه‌های نادرست بودن جنگ کوروش با ماساگت‌هاست؛ زیرا اگر ملکه تهم‌رییش، کوروش را کشته و سر او را بریده باشد، چگونه هخامنشیان توانسته‌اند با سپاهی شکست‌خورده جسد را از آنان پس بگیرند و آن را به درون قسمت‌های داخلی ایران وارد کنند؟

پیدا شدن لوح‌هایی تاریخی

در دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد، زنی بابلی به نام «بورسیپا » زمینی را در نزدیکی دروازه سنگ‌براق به نام یکی از خویشاوندانش کرد.

تاریخ این لوح گلی که به خط میخی اکدی نوشته شده بود، «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان می‌داد.

 در سی و یکم همین سال در پایتخت بابل، مردی بابلی الاغش را فروخت. تاریخ این لوح مربوط به «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» ست. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان می‌دهند که مرگ کوروش در فاصله بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد بوده‌است یا حداقل، خبر مرگ وی و برتخت‌نشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیده‌است.

 ولی اخیراً سندی از کیش در بابل منتشر شده که مورخ نوزدهم ماه ارخسمنه در سال نهم سلطنتی کوروش است که برابر با ۴ دسامبر ۵۳۰ قبل از میلاد می‌شود. از اینرو به نظر می‌رسد جنگ با ماساگت‌ها در اواخر (دور) سال ۵۳۰ قبل از میلاد رخ داده باشد.

 بنابر گزارش هرودوت، کمبوجیه به اردوی جنگ علیه ماساگت‌ها پیوست اما پس از چندی، پیش از نبرد قطعی که طی آن کوروش به قتل رسید، به عنوان جانشین تاج و تخت به ایران برگردانده شد.

میراث کوروش بزرگ

هیچ شکی نیست که حماسه کوروش ابتدا در میان پارسی‌ها رشد کرد و اکنون در میان یونانیان درک شده‌است. احساسات احترام یا ابهت کوروش که در بین پارسیان وجود داشت، به یونانی‌ها منتقل گشت و این اتفاقی نیست که کسنوفون، کوروش را به عنوان فرمانروای آرمانی برگزید.

 او می‌خواست، برای تدریس پندهای آرمانی خویش، به شنوندگان یونانی‌اش به کوروش متوسل گردد. به‌طور خلاصه، نقش کوروش در طول تاریخ به عنوان مرد بزرگی که بنیان‌گذار امپراتوری بود، باقی ماند.

کوروش بدون شک، نه تنها نابغه هدایتگری بود که امپراتور بزرگ را بنیان گذاشت، بلکه بنیان‌گذار فرهنگ و تمدن شهری هخامنشی نیز بود. از آنجا که پارسی‌ها شوونیست (متعصب میهن‌پرست) نبودند، کوروش به سرعت فراگیری از ملت‌های مغلوب را آموخت.

شخصیت و ویژگی‌های کوروش بزرگ

کوروش در نزد بابلیان، برگزیده مردوک، در نزد یهودیان، مسح شده خداوند بود و به‌نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده‌باشند.

 هرودوت می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زود خشم می‌داند.

 داندامایف می‌گوید «کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود». «به نظر می‌رسد کوروش به سنت و ادیان سرزمین‌های فتح شده احترام می‌گذاشت. پارسی‌ها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودی‌ها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش می‌دانستند.

 کسنوفون در کورش نامه او را حکمرانی آرمانی و ایدئال توصیف می‌کند.

والتر هینتس، می‌گوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، نه آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها بسنده کرد و حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود.

مطالب مرتبط

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

پر بازدید ترین اخبـــار

آخریــــن اخبـــــار

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x