عبارت – نگارنژادآذر: سیاست داخلی ایران در دولت ابراهیم رییسی دچار بحران عجیبی شده است که من آن را «بیمحلی به واقعیت» مینامم. در این سناریو؛ واقعیتِ عریان بهمثابه «توهم»، ملت درجایگاه «بیماری متوهم» و حاکمیت بهعنوان «روانکاو» تعریف میشود.
مثلاً مردم از گرانی بهمثابه یک واقعیت گلایه میکنند، اما حاکمان این واقعیت را با ارائهی آمارهایی کتمان کرده و درعوض دلیل ادراک مردم را ایجاد توهم توسط دشمن از طُرق مختلف ازجمله «فضای مجازی» اعلام میکنند. بنابراین مانند روانکاوی که به بیمار میگوید آنچه واقعیت میپندارد توهمی بیش نیست و برای مقابله با این توهم باید به آن بیمحلی کند، دولت نیز از مردم همین توقع را دارد و برای اینکه کارآمدی این فرمول را نشان دهند، قبل از همه خودش آن را اجرا کرده و بیش از دو سال است که به تمام واقعیتهای تلخ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور بیمحلی میکند.
دولت سیزدهم در همین مدت زمان اندک، رکورد فقر، تورم (از مواد موادغذایی، گرفته تا مسکن و خودرو)، مهاجرت متخصصان، اعتراضات خیابانی، بحرانهای زیستمحیطی، کمبود دارو، خودکشی، نابودی طبقه متوسط و بسیاری از بحرانها و مصائب دیگر را شکسته و مردم با پوست و گوشت و استخوان خویش سیر قهقرایی حکمرانی را احساس میکنند. اما دولتمردان با اعتمادبهنفس هرچه تمامتر، دولت آقای رئیسی را موفقترین دولت تاریخ معاصر ایران و وضعیت کشور را بسیار بهتر از گذشته میدانند.
مردم میگویند همهچیز هر روز گرانتر میشود، اما دولت میگوید نرخ افزایش تورم کاهشی است. ملت از گرانی و کمبود مسکن به فریاد آمدهاند، اما دولت آن را تقصیر دولت قبلی میاندازد میگوید نه وعدهای برای ساخت مسکن داده و نه مسئولیتی در این زمینه دارد.
دارو و شیرخشک نایاب میشود اما دولت از وفور آنها خبر میدهد و میگوید دست دلالان را قطع کرده است. اینترنت گران و بیکیفیت میشود، اما وزیر ارتباطات از افزایش کیفیت، سرعت و مناسب سازی قیمت اینترنت حرف میزند.
خلاصه اینکه هرچه مردم واقعیت میدانند، از نظر دولت توهم است و برعکس هرچه مردم توهم میخوانند از نگاه دولت واقعیت عمیق است. این شکاف، با این کیفیت، در تاریخ حکمرانی ایران بینظیر است و نشان میدهد ملت و دولت هرکدام راه خود را میروند و به دو خط موازی مانند شدهاند که هرگز بههم نمیرسند.
کسانی که تأثیر تحریمها را یک توهم بزرگ میدانستند و معتقد بودند افزایش نرخ دلار هیچ اثری بر اقتصاد ایران ندارد، حالا تحریمها را اصلیترین دلیل ناکامی دولت در تعهد به وعدههایش اعلام کردهاند. همان کسانی که پیوستن به FATF را با تسلیم کردن ژنرالهای ایرانی به پنتاگون و موساد یکی میگرفتند، حالا خودشان به این نهاد مالی نامه زدهاند که چرا علیرغم اجرای خواستههای FATF ایران همچنان در لیست سیاه این گروه مالی قرار دارد.
همان کسانی که در اوج اعتراضات بعد از فوت مهسا امینی از ضرورت گفتگو سخن میگفتند، حالا راهبرد “راه باز و جاده دراز” را در پیش گرفته و وعدهی برچیده شدن بساط را میدهند.
آنها که نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را بهخدا قسم میدادند که قانون اساسی را بخوانند و دیگر مشکلات را به گردن دولت قبل خود نیاندازند، حالا مسئول انبوه ناکامیهای خود را بیعملی و وادادگی دولت قبل اعلام کرده و با تکرار همان نسخه همیشگی که بعد از شکست مدیریتی پس از پیروزی در انتخابات بهکار میگیرند، مدعی شدهاند اگر ما نبودیم الان دلار ۱۰۰ هزار تومان شده بود.
بحران «بیمحلی به واقعیت» به مرور آنقدر سخت و پیچیده میشود که حتی خودِ حکمرانان نیز آن را باور میکنند و به این نتیجه میرسند که اوضاع خوب است و مردم توهم میبینند. این نتیجهگیری به شدت خطرناک است چون اساساً معضلی جدی درکار نمیبیند که دست به اقدامی جدی بزند. هرچند ترکیب و تجربه دولت فعلی نشان داد حتی اگر تصمیمی جدی هم بگیرد کارگزارانی که آن را بهدرستی اجرا کنند یا وجود ندارند یا تعدادشان آنقدر کم است که صدایشان بهگوش کسی نمیرسد.
اما بزرگترین خطر سناریوی «بیمحلی به واقعیت» این است که در نهایت به زلزلهای بزرگ با عواقبی باورنکردنی میانجامد که دیگر نمیتوان آن را با وعده درمانی و واسپاری به دشمن درمان کرد. در این وضعیت خطرناک واقعیتهای نادیده انگاشته شده آنقدر زیاد هستند که مانند فوران آتشفشانی قدیمی رودخانههای مذابی به راه میاندازند که ممکن است همه شهر را ببلعد.
«مهدی عبوری» یک ساروی اصیل و خالصه. اینو در زمانی که شهردار بوده به اثبات رسوند. حتی زمانی که در وزارت راه و شهرسازی و بعدتر هم در بازآفرینی شهری بود. الآن هم در هلدینگ غدیر در پی ساخت نیروگاهی در ساری. «مهدی عبوری» راه مخالفانش را از مردم ساری جدا کرده و هرچه دشمنان بیشتر تلاش می کنند او در خدمت به ساری راسخ تر می شود. تفاوت «مهدی عبوری» و به اصطلاح خیرخواهان ساری در همینه که، بدون هیچ چشمداشتی به ساری خدمت می کند، راز محبوبیت «مهدی عبوری» در قلوب مردم ساری در همین نکته نهفته است.