در روزگار عجیبی زندگی میکنیم که در آن از هر دو نفر یکی مهندس و یکی دکتر است. اهمیت دانش کاملا از میان رفته و تعهد جانشین تخصص شده است بهطوریکه هرچه مزخرفتر حرف بزنید بیشتر دیده میشوید.
تا همین ۲ دههٔ قبل تعداد کارشناسان امور بینالملل به ۲۰ نفر هم نمیرسید، اما حالا و به لطف مراکزی آموزشی مثل دانشگاه امام صادق یا پژوهشکده های ریزودرشتی که برای بیتالمال دندان تیز کردهاند، مملکت تا زیر گلو از کارشناسان امور بینالملل پر شده و کم مانده راننده تاکسیها و دلاکها نیز به صداوسیما یا جمعهای رادیکال دعوت شوند و برای سیاست خارجی ایران نسخه بپچیند
مملکتی که امثال آقای بازرگان با اعتمادبهنفس کاذب، در آن صاحب تریبون و تدبیر میشوند سرنوشت خوبی نخواهد داشت. آقایان چون نفسشان از جای گرم بلند میشود و همفکرانشان معتقدند یک کلیه برای زنده ماندن ایرانیان کافیست و اشکالی ندارد این ملت بدبخت برای امرار معاش اعضای بدن خود را بفروشند ، هر روز نسخههای شازی میپیچند.
امثال آقای بازرگان قدرت درک و تحلیل زندگی شخصی خود را هم ندارند، اما برای زیست یک ملت صحنهآرایی میکنند و طوری از کره شمالی کردن ایران دفاع میکنند که انگار این سرزمین ملک پدری آنهاست.
چه عجیب است این پیشبینی حافظ که گفت: فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد / تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت
با سلام.
نظر ایشان کاملا صحیح است. بدون بمب اتمی هیچ بازدارندگی نداریم. بعد از ساخت حداقل ۵۰۰ بمب اتم میتونیم به سلاح های متعارف بهتر تکیه کنیم.