در خانه هفتهها بود که باز نشده بود. زنگ خورده، اما بیپاسخ مانده بود. تا آن روز که مایعی مرموز از سقف همسایه پایینی چکه کرد؛ مایعی با بویی عجیب. پلیس و آتشنشانی آمدند. در باز شد. پیکر دو زن پیدا شد؛ مادر و دختر بودند. اجسادشان به سختی قابل شناسایی بود. انگار زمان پوست را مزه و استخوانها را جویده بود. چشمانشان همچون چاهی بیانتها به سقف مینگریست؛ جایی که مرگ نشت کرده بود. نه اثری از ورود زورکی بود، نه نشانههایی از درگیری. نه خودکشی آشکار، نه قتل عیان. تنها چیزی که باقی مانده بود، سکوتی وحشتناک و دو سایه خاموش در دل تابستان که منجمد شده بود. آیا دختر، مادر را کشت و سپس خود را به مرگ سپرد؟ آیا مادر سکته کرد و دختر خودکشی؟ پلیس سکوت کرد. رسانهها دو پاره شدند. عدهای گفتند چنین چیزی نبود. دیگران قسم خوردند که بوی مرگ را هنوز هم از راهروها حس می کنند و من دانستم که این پرونده مرا تا آستانه فروپاشی خواهد برد.
همسایهها: بهمن ماه سال گذشته ماجرای پیچیده شدن بوی تعفن در ساختمان به پلیس گزارش میشود
طبق مدارکی که به دست «اعتماد» رسیده؛ «پانزدهم بهمن ماه سال ۱۴۰۳، همسایهها گزارشی مبنی بر پیچیده شدن بوی تعفن در ساختمان را به پلیس ارایه میدهند و تاکید میکنند که دختر خانواده دچار معلولیت ذهنی است و بیخبری از آنها موجب نگرانی شده است.» گزارش این ماجرا ثبت میشود، اما کسی موضوع را به صورت جدی پیگیری نمیکند تا اینکه همسایهها به همه چیز مشکوک میشوند و بالاخره ماموران میآیند و جنازهها کشف میشود. اجساد دچار جمود نعشی شدهاند و جسد مادر نیز تجزیه شده است.
یکی از ساکنان ساختمان در مورد نحوه کشف اجساد به «اعتماد» میگوید: «زمستان سال گذشته بوی بدی در ساختمان پیچیده بود. اهالی موضوع را به پلیس اعلام میکنند، اما موضوع پیگیری نمیشود. هجدهم مرداد ماه همسایه طبقه پایینی این خانه متوجه میشود از سقف خانهاش مایعی چکه میکند. موضوع را به نگهبانی اطلاع میدهد. نگهبان و همسایهها مقابل خانه خانم امیری تجمع میکنند، اما هرچه زنگ میزنند کسی در را باز نمیکند. موضوع را به پلیس اطلاع میدهند. پلیس و آتشنشانی به ساختمان مراجعه میکنند و در ورودی واحد هفتم را باز میکنند. وقتی وارد خانه میشوند با جسد خانم امیری و دخترش مواجه میشوند. زمان زیادی از فوت آنها گذشته بود و اجساد شکل بدی پیدا کرده بودند. اورژانس اجساد را به پزشکی قانونی منتقل میکند. هنوز علت فوت این مادر و دختر مشخص نشده است. نمیدانم چرا بعد از فوت مادر، دخترش کاری نکرده، درست است که دختر خانم امیری دچار معلولیت ذهنی بوده، اما میتوانسته موضوع را به کسی اطلاع دهد. شنیدم؛ خانم امیری در زمستان فوت کرده و دخترش هم یکی، دو ماه پیش.»
شنیدهها: قبل از جنگ ایران و اسراییل دختر خانم امیری آگهی نوبت دوم مجمع را از لای در کشیده
او در ادامه میگوید: «عدهای میگویند قبل از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسراییل وقتی میخواستند آگهی نوبت دوم مجمع را از لای در خانه خانم امیری به داخل بیندازند، دختر او آگهی را از لای در کشیده؛ یعنی آن زمان دختر خانم امیری زنده بوده است.»
یکی از همسایهها نیز ادعا میکند: «قبل از اینکه اجساد این مادر و دختر کشف شود، برادر خانم امیری که مدتی طولانی از وضعیت خواهر و خواهرزادهاش بیخبر بوده به خانه آنها میآید. دایی خانواده چند بار زنگ در را میزند، اما با شنیدن صدای اعتراض دختر خانواده متوجه میشود که آنها سالم هستند. در حالی که احتمالا همان موقع مادر خانواده فوت کرده بود.»
یکی دیگر از همسایهها نیز میگوید: «از ماههای پایانی سال گذشته از خانم امیری خبری نبود و از خانه بیرون نمیآمد و هر وقت هم که همسایهها و نگهبان بلوک از دخترش پیگیر او میشدند با اعتراض و برخورد تند دختر مواجه میشدند. حتی اگر کسی برای احوالپرسی به در خانه آنها میرفت این دختر در را باز نمیکرد و در پاسخ به پیگیری همسایهها میگفت به شما مربوط نیست. نگهبان ساختمان چند بار از پشت در با او صحبت کرد، اما دختر اعتراض کرد و حاضر به همکاری نبود. تا اینکه چند روز پیش همسایه طبقه پایینی این خانه متوجه میشود مایعی از سقف خانهشان چکه میکند؛ ابتدا تصور میکند آب است، اما بعد متوجه میشود این مایع شبیه روغن است. این مایع حتی وارد چراغ سقف آنها شده و لامپ را سوزانده است. میگویند این مایع از تجزیه جسد مادر به طبقه پایین نفوذ کرده است.»