به بهانه ادامه‌ مخالفت‌ها در بابل با برگزاری کنسرت؛

شمشیر هندی و کلوخ هندی‌تر

عبارت – عالین نجاتی: ماجرای مخالفت با موسیقی و اجرای زنده‌ از نخستین روزهای انقلاب‌ آغاز شد و نهایتا کار به جایی رسید که تمامی اهالی موسیقی در ایران یا ناچار به مهاجرت شدند، یا به کُنج عزلت گرفتار آمدند.

شاید برای‌ نسل جدید عجیب و باورنکردنی باشد اما در اوائل دههٔ هفتاد که عشق به گیتار در بین نوجوانان و جوانان ایرانی همه‌گیر شد، کافی بود شما را با کیف گیتار در خیابان ببینند، آنوقت بلافاصله ساز را توقیف می‌کردند و اگر بخت یارتان بود از خیر دستگیری تو می‌گذشتند اما در بسیاری از موارد صاحب ساز و ساز باهم توقیف می‌شدند.

این سخت‌گیری‌های فرهنگیِ عجیب با پیروزی سید محمد خاتمی در دوم خرداد ۷۶ به شکل آشکاری تغییر کرد و کسانی که روزگاری مُطرب و مِزقون‌چی شناخته می‌شدند، ارج و قُرب یافتند و در کمتر از دو دهه‌ی بعد علاقه‌ی ملت به آموزش موسیقی آنچنان افزایش یافت که ایران را در رتبه دوم آموزشگاه‌های موسیقی در منطقه پس از ترکیه قرار داد.
هم‌زمان کنسرت‌ها رواج یافتند و از موسیقی سنتی تا پاپ و حتی راک محوز اجرا گرفتند و علاقمندانِ خود را به سالن‌های کنسرت کشاندند.

اما علی‌رغم گذشت آنچه ذکرش رفت همچنان هستند کسانی که در رویای بازگشت به دهه‌ی شصت زندگی می‌کنند و دل‌شان می‌خواهد سر به تن کنسرت‌گزارها و اهالی موسیقی‌ نباشد.

همان‌ کسانی که در برابر بدل شدن هیأت‌های مذهبی به سالن‌های اوبس‌اوبس و دوبس‌دوبس و پارادایم شیفت از نوحه‌های جذاب سنتی به نوحه‌های پاپ لس‌آنجلسی سکوت کردند، صدای‌شان در اعتراض به کنسرت‌ شجریان و اجرای آهنگهای بابک بیات گوش هفت آسمان را کر می‌کرد.

مخالفان با موسیقی و کنسرت‌ در ایران چند دسته‌اند، اما خاص‌ترین آنها گروهی هستند که بر پایه نظریه فقهی اساسا هرگونه‌ موسیقی به جز مارش را حرام می‌دانند و در نگاه‌شان برگزاری کنسرت‌ با ترویج فساد برابر است‌.
‌در نگاه آن‌ها کسانی که به کنسرت‌ می‌روند با شنیدهن موسیقی از خود بی‌خود شده و مثل حیوانات به جان هم می‌افتند.

این گروه که عموما از پشتیبانی‌های ویژه‌ای برخوردارند معتقدند کنسرت‌ یعنی فحشا، و بارها گفته‌اند چه معنا دارد کسی بالای سن ساز بزند و عده‌ای پائین دست بزنند؟! از نظر این گروهِ کوچک بهتر است ملت یکسره سربه‌جِیبِ مراقبه فروبرده و اشکشان‌ دمِ مشک‌شان باشد. گویا شادی در آیین این افراد حرام‌ است و فکر می‌کنند خداوند آدمی را برای اندوه آفریده است.

من قصد مجادله در باب نظریه فقهی موسیقی را ندارم‌، چون در تخصص من نیست و برخلاف بسیاری پای خود را در هر کفشی که دلم خواست نمی‌کنم، اما برایم سؤال است که مگر ما در “جمهوری اسلامی ایران” زندگی‌ نمی‌کنیم؟ مگر برگزار کنندگان کنسرت‌ مجوز خود را از وزارت‌ فرهنگ و ارشاد اسلامی همین نظام نمی‌گیرند؟ چطور است که نظام اسلامی مستقر در کشور نظریه فقهی خود را با عنایت به زمینه و زمانه‌ی موجود و در هماهنگی با عُرف تغییر داده‌ است، اما این گروه مرغ‌شان یک‌پا دارد؟!

اگر مملکت به صورت‌ ملوک‌الطوایفی اداره می‌شود آن را اعلام‌ عمومی‌ کنید تا همه بدانیم تکلیف‌مان چیست، ولی اگر قانون در مملکت حاکم است، نمی‌شود که مثلا امام‌جمعه فلان شهر بگوید من اجازه برگزاری کنسرت‌ را نمی‌دهم یا مثلا عده‌ای با سنگ و چماق به جان ساختمان برگزاری کنسرت‌ بیافتند و مجوز صادر شده‌ توسط همین نظامی که خود را به آن وفادار می‌دانند، زیرپا بگذارند؟

وضعیت وقتی عجیب‌تر می‌شود که نه در نسبت‌ یک استان با استان دیگر، بلکه برخی اوقات در یک استان چندین قانون حاکم است. مثلا در استان مازندران، ساروی‌ها هر هفته‌ میزبان انواع و اقسام کنسرت‌ها هستند اما ۴۰ کیلومتر آنطرف‌تر در بابل برگزاری کنسرت‌ ممنوع است و حتی کار به‌جایی رسیده که مقام‌های دولتی مورد تهدید قرار می‌گیرند.

بهانه‌ی امام‌جمعه محترم بابل و پیروان مخالف کنسرت او این است که «بابل؛ شهر دارالمومنین» است و همان‌طور که در این بیش‌از ۴ دهه در آن کنسرتی برگزار نشده‌، بعد از این نیز اجازه‌ نمی‌دهیم پای کنسرت به بابل باز شود.
در مورد این بهانه امام‌جمعه بابل چند پرسش اساسی مطرح است.

اولاً این‌که وقتی می‌گویند بابل؛ دارالمومنین است‌، گویا مابقی شهرهای مازندران که در آنها کنسرت برگزار می‌شود، «دارالکفّار» است و کیفیت دین‌داری بابلی‌ها مثلا از نوشهری‌ها بیشتر است‌.

دوماً اینکه باید پرسید این نظر اکثریت مزدم بابل است یا گروهی اندک اما پرهیاهو؟ نمی‌شود که اکثریت مردم یک شهر بزرگ خواهان‌ یک نیاز قانونی باشند اما اقلیتی با تصمیم شخصی خود، بر‌خلاف قانون رایج، دستورالعمل صادر کنند!

سوماً اینکه مگر دولت مرحوم رئیسی؛ دولت تراز و مورد علاقه‌ی آقایان نبود؟ پس چرا وقتی وزیر ارشاد آن دولت فخیمه پس از وقایع ۱۴۰۱ با التماس از اهالی موسیقی درخواست برگزاری کنسرت می‌کرد کسی بابت تضعیف بیضه‌ی اسلام فریاد برنیاورد؟ نکند آقای اسماعیلی هم نفوذی‌ غرب یا دشمن‌ احکام دینی بود؟

چهارماً این‌که نمی‌شود که شما از جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی‌تر باشید! چون مملکت یک قانون واحد دارد و وقتی قانون‌گذار، برگزاری کنسرت‌ را با قواعد مستتر در قانون بلامانع دانسته، برایش استثنائی قائل نشده‌ است‌ و مثلا نگفته مشهد و قُم و بابل و اصفهان و فلان شهر از این قانون مستثنی هستند. بل‌که گفته‌ برگزاری کنسرت‌ در چهارگوشه این مملکت با رعایت قوانین و اخذ مجوز بلامانع است.

رفتار این آقایان مرا یاد حکایتی تاریخی می‌اندازد که در آن آمده:
” روزی شمشیرفروشی در بازار بغداد بساط پهن کرده‌ و مدام فریاد می‌زد: شمشیر دارم، شمشیر هندی! شمشیری که با یک ضربت همه‌چیز را به دونیم می‌کند.
خریداری کنجکاو نزد او آمد و پرسید: واقعا شمشیرت همه‌چیز را نصف می‌کند؟
فروشنده پاسخ داد: معلوم است‌، مگر آوازه‌ی شمشیر هندی را نشنیده‌ای؟ هیچ چیزی از اُشتر و گاو گرفته‌ تا سنگ و آهن را تاب مقاومت در برابر آن نیست.
خلاصه‌ این‌که خریدار فریفته شد و شمشیری از او خرید. اما تا پیش از ترک محل، کلوخی نه‌چندان مستحکم را بر زمین یافت و با خود گفت بهتر است فی‌المجلس این شمشیر را امتحان کنم.
کلوخ را بر تخته سنگی نهاد و با شمشیر ضربتی بر آن وارد کرد اما به‌جای کلوخ، شمشیر به دونیم شد.
خریدار با تعجب و خشم روبه فروشنده کرد و گفت: مگر تو نگفتی شمشیر هندی است و همه‌چیز را نصف می‌کند، پس چرا خودش به دونیم شد؟
فروشنده زیرک در پاسخ گفت” درست است که  شمشیرهایم هندی است اما این کلوخ هندی‌تر بود!”

ماجرای مخالفان ملوک‌الطوایفیِ کنسرت‌ هم همین است، زیرا از جمهوری اسلامی، جمهوری‌اسلامی‌ترند و کاسه‌ی داغ‌تر از آش! اگر حاکمیت اسلامی که توسط ولی‌فقیه اداره می‌شود جلوی قانون کنسرت‌ را نگرفته شما به کدام پشتوانه، حکومت محلی دایر کرده و به اجتهاد شخصی خود عمل می‌کنید؟

عجیب است که وقایع ۱۴۰۱ و همدلی و همراهی بی‌سابقه ملت در دفاع میهنی ۱۲روزه هم موجب‌ نشده برخی‌ از رادیکال‌ها از تندروی‌های خود عقب‌نشینی کنند. به‌جای این‌که فرصتی برای شادی آن‌هم پس از ترومای جنگ فراهم‌ کنید، چرا به عصبانیت ملت دامن میزنید و مانع برگزاری کنسرت‌ می‌شوید؟

البته‌ تصوری که برخی‌ آقایان از کنسرت‌ دارند نیز در این مانع‌تراشی‌ها بی‌تأثیر نیست. برخی تا کلمه‌ی کنسرت‌ را می‌شوند فکر می‌کنند قرار است عده‌ای شیطان‌پرست، عریان بر صحنه حاضر شوند و به‌جان هم بیافتند. نخیر! موسیقی فعلی‌ ایران (به‌جز برخی از ترانه‌های زیرزمینی) یکی از اصیل‌ترین و نجیب‌ترین انواع موسیقی در جهان‌ است. چطور ممکن است شعر مولانا با صدای شجریان و ساز علیزاده منحرف و عامل بی‌بندوباری باشد؟
فراموش نکنیم حجاب مرحومه مهسا امینی که به‌خاطر آن دستگیر شد، امروز به آرزوی برخی‌ بدل شده‌، بنابراین با تندروهای خود اجازه‌ ندهید ماجرای حجاب، این‌بار در کنسرت‌ تکرار شود و کار به جایی برسد که با چراغ قوه به دنبال‌ امثال کلهر و علیزاده بگردید. از ما گفتن بود!

مطالب مرتبط

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x