عبارت – عالین نجاتی
: انتشار شماره اخیر روزنامه جام جم و حذف تصویر قالیباف و اژهای از لحظه تنفیذ حکم مسعود پزشکیان توسط رهبری با واکنشهای زیادی از سوی افکار عمومی مواجه شد. اگرچه این رویه همیشگی جبهه پایداری و همفکران این مکتب سیاسی است که حذف کردن را بر جذب کردن مقدم میدانند اما حالا که این شتر مست درب خانه اصولگرایان هم خوابیده، تازه میفهمند که چرا بسیارانی فارغ از نگاه و جهتگیری سیاسی امثال این افراد را برای آینده ایران خطرناک میدانند.
قالیباف، نه محمد خاتمی است که به پول گرفتن از سعودی و همراهی با جورج سوروس متهمش کنند و نه میرحسین موسوی است که وی را راس فتنه بنامند. قالیباف از قضا سردار جنگ و مفتخر به لوله کردن همان کسانی است که مورد غضب پایداریچیها هستند. پس بر اساس نتیجهگیری کدام عقل سلیم است که دست به تخریب وی میزنند و به جای اینکه سعی در جذب او برای مواجهه با اصلاحطلبان کنند، هر روز چنگی تازه به صورتش میاندازند.
پاسخ این سوال را میتوان از کتاب درخشان «اراده قدرت» فردریش نیچه فیلسوف آلمانی به خوبی استخراج کرد. قدرت نزد رادیکالها همهچیز را توضیح میدهد و توجیه میکند. اگرچه این طایفه خود را پشت انواع نقابها از معنویت گرفته تا حقیقتخواهی پنهان میکنند اما اصل قضیه همان اراده معطوف به قدرتی است که منجر به صدور حکمِ “هدف وسیله را توجیه میکند” میشود و از همین جاست که حقیقت را یگانه و نزد خویشتن میدانند و برای قانون شأن عرفی قائل نیستند.
آنها فکر میکنند حذف افراد موجب حذف عقاید و منش آنها خواهد شد و اگر آبروی فرد را توی سینی بگذاری و دور شهر بچرخانی نهتنها غیراخلاقی نیست ، بلکه خود اخلاق است.
برای این طایفه همهچیز عدد است.دینداری ملت را با متر کردن مسیر پیادهروی غدیر یا تعداد شعلهزردهای سرو شده میسنجند و حضور قلب و اعتقاد باطنی را به پشیزی نمیگیرند.
در قاموس اخلاقی تندروها تا وقتی حقیقت به سودشان باشد اخلاقی است ، اما همینکه اندکی با آنها زاویه پیدا کرد مسیر شیطان میشود.
آنها اساسا به حذف حذف کردن و ذبح اخلاق عُرفی زندهاند و برخلاف آنچه مولانا میگفت نه برای وصل کردن که برای فصل کردن آمدهاند.
برخلاف ژست روشناندیشی و دینمدای، چیزی جز بردهگان و بندگان قدرت نیستند و معتقدند چماق دست هرکه باشد، حقیقت نیز نزد اوست.
اگرچه زور این جماعت زیاد است اما تاریخ هزاران بار نشان داده که عمر کوتاهی دارند. منتهی در همین مدت کوتاه به قدر سالها و شاید دههها خسارت بهبار میآورند و نهایتاً زمین سوختهای از خود بجا میگذارند که نتیجه اعتقاد به این گزاره است: «دیگی که واسه ما نجوشه سر سگ توش بجوشه»







