عبارت – مارال نژادآذر: ۲۵ اسفند که هرساله مصادف است با روز شهردار برای سارویها روز تلخ و شیرینی است. تلخ از آن جهت که وضعیت شهرداری ساری از جهات مختلف وخیم است و شیرین به این دلیل که این روز یادآور نام مهدی عبوری است، مردی که در تاریخ شهر ساری ماندگار شد و بیشترین سطح رشد عمرانی در مرکز استان مازندران را در کارنامه بلدیه ثبت کرد.
عبوری درحالی شهرداری را به مقصد وزارت راهوشهرسازی ترک گفت که پس از او ۶ نفر در عمارت آزادی جاگیر شدند اما وضعیت کهنشهر ساری نهتنها بهتر نشد، بلکه کار به جایی رسید که ساری به نمونه مثالی بیکفایتی در استان و کشور بدل شد و امروز بار ناکامیهایش بر دوش فرمانداری و استانداری مازندران سنگینی میکند.
شهری که در دوران مدیریت عبوری در جمع ۵ شهر نخست ایران از لحاظ توسعه عمرانی و اجتماعی بود، حالا از جمعآوری زباله و پرداخت حقوق کارکنانش عاجز است و سطح نارضایتی عمومی از مدیریت شهری به بالاترین حد خود رسیده است.
نگاه تکسویه به عملکرد عبوری که او را در دوقطبی دیو و دلبر خوانش میکند نهتنها به جایگاه این مدیر موفق آسیب وارد کرده، بلکه ساری را در همان جایگاه تاریخیاش- یعنی نخبهکشی- تثبیت کرده است. این عادت دیرینه سارویهاست که چهرههای موفق خود را تخریب میکنند و در دو سوی پارهخط عشق و نفرت از او میایستند.
عبوری نه فرشته بود و نه دیو، زادهٔ این شهر و برادر ۳شهید بود که راهی شهرداری شد و از شجاعت، قاطعیت و نیروی جوانیاش بهترین بهره را بُرد. اشتباهاتی داشت، چنانکه آدمی بدون خطا بیمعناست، اما میزان دستاوردها و موفقیتهایش بهمراتب بیشتر از اشتباهاتش بود و میراثی از خود بهجای گذاشت که کرور کرور تخریب و خروار خروار پروندهسازی هم نتوانست نام و یاد و مهر او را از قلوب سارویها پاک کند
شمردن دستاوردهای عمرانی عبوری از حوصلهی یک گزارش خارج است و نیازمند سلسله گزارشهایی است، اما همین کافیست تا بدانیم اگر عبوری نبود سارویها باید همچنان برای تفریح دلخوش به سبزهمیدان و پارک دامادی میبودند.
آنچه امروز در قالب: ساخت ۳ زیرگذر[ داراب، فرحآباد،مصطفی علمدار]، دو بوستان بزرگ[ولایت و ملل] که به ترتیب بزرگترین مرکز فرهنگی تفریحی و بزرگترین پارک رودخانهای شمال ایران هستند، رکوردشکنی در آسفالت و پیادهروسازی درمیان تمام شهرهای شمالی، بازگشایی دو معبر مهم دینی- اقتصادی[امامزاده یحیی و امامزاده عباس]، ساخت بزرگترین پل روگذر مازندران در شرق ساری[ پل شهید نوری] و احداث پل روگذر شهیدان رضایی در راهبند، بازگشایی خیابان فرهنگ، احداث اولین میدان ساری بعد از ۴ دهه در خیابان امیرمازندرانی[میدان کارگر]، شناسنامهدار کردن درختان شهر، کاشت بیشترین میزان درخت بهارنارنج، راهاندازی سراهای تداوم برای اقشار آسیبپذیر و سراهای مهر برای سالمندان و گرمخانه برای کارتنخوابها و دگرگونی باورنکردنی دروازه بابل از چهارراهی تاریک و بسته به میدان شهرآشوب با معماری چشمنواز و بدل کردن ساری از شهری گمنام و گذری به یکی از ۵ مقصد اصلی گردشگری ایران در سالهای ۹۴ و ۹۵ و برگزار بیش از ۱۰۰ برنامه بزرگ فرهنگی در شهر پیش روی اهالی شهر است، حاصل تلاش و عملگرایی جوانی است که خواب را برخود حرام کرده بود.
ویرانیِ آنچه عبوری ساخت نیازمند شقاوت مغولی و حماقتِ سلطان حسینی بود، خیلی سخت بود که نهتنها آن آبادانی را ادامه نداد، بلکه شهر را به قهقرایی فرو برد که صد عاقل هم توان سروسامان دادن به آن را نداشته باشند، و نهایتا بهجای پاسخگویی و حیا طلبکار شد و همهی تقصیرها را به گردن استخدام نیرو در دوران عبوری انداخت.
اگرچه به ورود گسترده نیروها به بدنه شهرداری انتقادی جدی وارد است اما میشد با برنامهای حساب شده و میانمدت به نیروها سروسامان داد، برایشان کار و جایگاه تعریف کرد و از نیروی انسانی برای توسعه شهر و به سرانجام رساندن کارهای بر زمین مانده استفاده کرد، نه اینکه آنها را بهحال خود رها نمود. عجیبتر اینکه کسانی که پس از عبوری شهردار شدند نیروهای به مراتب بیشتری را به بدنه تزریق کردند، اما حتی یک سنگ روی سنگ نگذاشتند.
۲۵ اسفندماه هرسال برای سارویها یادآور دوران عملگرایی مهدی عبوری است، یادآور روزهایی که اهالی شهر، به شهردارشان افتخار میکردند، برایش دست تکان میدادند، و از صمیم قلب دوستش داشتند.
برای سنجش میزان محبوبیت عبوری، آنهم پس از چندسال تخریب همهجانبه و ظالمانه، کافیست سری به سطح شهر بزنید و فقط اسم او را بیاورید، آنوقت است که با حجم بالایی از دعای خیر برای مردی مواجه میشوید که ساری را از عصر حجری که به آن عادت کرده بود، عبور داد و آبروی از دست رفتهاش را احیا کرد.
مردی که از جان و دل ساری را دوست داشت و دارد.