نیمه‌ی روشن آتش‌سوزیِ الیت

عبارت-عالین نجاتی: آتش‌ الیت خاموش شد، اما شعله‌های خشم مردم از کمبود جدی تجهیزات، نیروی انسانی متخصص و عقب‌ماندگی از دانش روز جهان در حفاظت از جنگل‌های اندک ایران- نسبت به وسعتش- همچنان شعله‌ور است‌ و به احتمال زیاد با سیل یا حادثه‌ی طبیعی بعدی‌ در نقطه‌ای دیگر از پیکره‌ی این گربه‌ی نحیف، دوباره‌ شعله‌ور خواهد شد.

این یادداشت اما به نیّت روضه‌خوانی نوشته نشده، بلکه قصد دارد بر نکات مثبت این واقعه‌ی تلخ تأکید کرده و به ۲ گروه اشاره‌ کند که حضور فعال‌شان ما را به آینده‌ی ایران امیدوار کرد، از تلخیِ حادثه‌ کاست و نشان‌ داد که ایران چگونه در طی سالیان طولانی از دل تندباد حوادث، نام و نشان‌ خود را حفظ کرده است.

گروه‌ اول: مردم محلی، داوطلبان از سراسر کشور، صخره‌نوردان، زنان با جاروهای محلی، ورزشکاران، سربازانی که در مرخصی بودند، فعالان محیط‌زیست و خلاصه‌ تمام آنهایی که می‌توان ذیل عنوان‌ «وطن‌دوستان‌ِ عملگرا» از ایشان یاد کرد.

مردمانی که پای درختان هیرکانی اشک ریختند، با دست خالی و حتی بدونِ پا، با عشق و اندوه به دل آتش‌ زدند و عمر خود را ۵۰میلیون ساله کردند.

این مردمان؛ نشانِ افتخار بر سینه‌ی وطن هستند و هرکجا که باشند قلب‌شان برای ایران و تاریخ دیرپای آن می‌تپد.
اینگونه مردمان‌اند که ایران و ایرانی را به آینده امیدوار کرده و همچون درختان کهنسال بلوط، نسل پس از خویش را با چنین رفتارهایی تربیت می‌کنند.

گروه دوم: برخی رسانه‌های رسمی و فعالان رسانه‌ای حرفه‌ای در فضای مجازی بودند که فارغ از گزارش‌های دست‌کاری شده‌ و ترس از به‌چالش کشیدن روایت‌های رسمی، سعی کردند تا حد امکان به واقعیت موجود نزدیک شوند.
جامع‌نگر باشند، توانایی تفکیک امکان از آرزو را داشته‌ باشند، احساس را با هیجان یکی نگیرند و در یک کلام تسلیم ۲ سر تندروی ماجرا نشوند.

آنها روایت‌گران منصفِ واقعیت بودند و خود را سرگرم یافتن حقیقت نکردند، زیرا می‌دانستند حقیقت ذاتا امری تبارشناختی است، اما واقعیت؛ هم سهل‌الوصول است و هم قابل راستی‌آزمایی.

در مازندران نیز از این دست‌ راویانِ قابلِ احترام کم نداشتیم. از برخی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران رسانه‌های رسمی تا فعالان رسانه‌ای در فضای مجازی. کسانی که به بهانه‌ی بحران نقد را قربانی محافظه‌کاری نکردند، اما همزمان آنقدر درگیر یافتن مقصران نشدند که اصل ماجرا را فراموش کنند.

حرکت در این مرز باریک نشانه‌ی بلوغ برخی از رسانه‌های رسمی، به‌ویژه بعضی از خبرنگاران مازندران بود. دولت در استان باید قدر آنها را بداند و نقدهایی از این دست را ارج نهد. حتی اگر از روی خشم‌ یا با زبان طنزِ گزنده، اما برخوردار از منطق و ادب و عاری از انتقام‌جویی شخصی یا جناحی باشد.

این حادثه‌ تلخ همچنین نشان‌ داد بر‌خلاف تصور عمومی، تمام فعالان فضای مجازی درگیر فالوور و لایک نیستند و حوادث تلخ را پشمی برای بافتن کلاهِ جلب‌توجه نمی‌بینند، بلکه مخابره واقعیت را ولو با چاشنی ترفندهای اینستاگرامی، بر ایستادن در منتهی‌الیه روایت‌های متضاد از دو سوی حادثه ترجیح می‌دهند.

این گروه نیز دلیل دیگری بر این‌ است که می‌توان و باید به آینده ایران امیدوار بود و این پیش‌فرض نادرست را کنار گذاشت که می‌گوید: “دیگری کسی کار درست را انجام نمی‌دهد”

مطالب مرتبط

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x