عبارت ـ عالین نجاتی: ۲۰روز از انتصاب «دکتر محمد محمدی» بعنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران میگذرد و حالا میتوان اندکی درباره این مدیرِ جوان و خوشسابقه سخن گفت. مردی که بعد از سالها حضور در بخشهای ارشد مدیریتی وزارت فرهنگ به زادگاهاش بازگشته تا تجربه و تخصص خود را برای ازنوساختن ویرانهای به نام اداره کل فرهنگ مازندران به کار بندد و بتواند ساختمان مُردهی بلوار دانشجو را با احیای قلبی به زندگی بازگرداند.
محمدی؛ خوشنام و کارآزموده است، مازندران را به واسطه سالها حضور درمدیریت فرهنگی و شهری به خوبی می شناسد و به مددِ برخورداری از ویژهگی جوانی از قابلیت جذب بالایی بهخصوص در عرصهی هنری برخوردار است. اما من او را همچون پرندهای بلند پرواز می بینم که بر سیم خاردار نشسته و مسئولیتی به شدت حساس را، آنهم در زمینه و زمانهای دشوار برعهده گرفته است. در نگاه اول شاید او هم مانند اسلاف خود مدیری عادی به نظر بیاید که قرار است طیِ طریقِ روزمرهگی کند و در قفس دستورالعمل ها، جلسات و بازدیدهای معهود گرفتار شود، اما سابقه و شیوهی کُنش «محمدی» موید این حقیقت شیرین است که او قصد دارد همچون قزلآلای رودخانههای مازندران برخلاف آب شنا کند تا تنورهی اندیشهاش را تناور سازد و راهی را بگشاید که تا دههها در مازندران ماندگار شود.
«محمدی» شیفتهی فرهنگ بومی مازندران است و همزمان با فرهنگ ایرانی آشنایی دارد و قدر هردو را میداند. اما آنچنان که ذکرش رفت در دورانی حساس بر صندلی ریاست فرهنگ و ارشاد مازندران تکیه زده است. دورانی که بیش از هر زمان دیگری شاهد سکوت و رکود فرهنگی هستیم. هنرمندان خلوت را به جلوت بیمعنای سیاستهای رسمی دولت قبل ترجیح دادند و اهالی رسانه نیز بیش از آنکه نگران کیفیت محتوا و قضاوت افکار عمومی باشند، بدل به بندهگان قدرت و شیفتگان ثروت شدهاند. تیراژ روزنامهها از آکهی ترحیم هم کمتر شده و تعداد روزنامهنگاران حرفهای به زحمت به انگشتان دو دست میرسد.
فضای فرهنگی مازندران اگرچه از نظر کمی پر از جشنواره ها و رویدادهای بیخاصیت یا روتینهای مناسبتی است، اما خبری از روشنای هُنرِ مستقل و هنرمندان دغدغه مند نیست و این انبوه مشکلات در کنار بدنهی به شدت فشل ادارهکل و ادارات شهرستانی کار محمدی را به شدت دشوار کرده است.
اما محمدی به نظر مصصم می رسد و کنشهایش در این مدت زمان اندک حاکی از آن است که ۳ رویکرد اصلی را برای مدیریت فضای فرهنگی و هنری استان پیش روی خویش قرار داده است.
او در قدم اول قصد دارد جایگاه مازندران بعنوان استانی فرهنگی را بازیابی کند و اعتماد به نفس را به اهالی فرهنگ و هنر بازگرداند. این رویکرد از آن جهت حائز اهمیت است که مازندران از نظر کمّی در بسیاری از شاخص ها وضعیت بدی ندارد اما این کمّیت بدل به کیفیت نشده و در حد اعدادی در جداول گزارشهای دولتی باقی مانده و بههیچعنوان درونی نشده است، بنابراین دخالت محمدی برای توقف این روند می تواند به نوعی تعادل معنادار میان کمّیت و کیفیت مسئولیت های فرهنگ و ارشاد مازندران بیانجامد.
رفتارها و اظهارات محمدی حاکی از آن است که او قصد دارد با بهره گرفتن از نفوذ خود در وزارت فرهنگ، پروژه های عمرانی نیمه تمام را به نتیجهای حداقلی برساند و همزمان پاتوق های فرهنگی و هنری را در سراسر استان به مدار فعالیت بازگرداند. این رویکرد نیز از آن جهت حایز اهمیت است که سقفی یکپارچه برای اهالی فرهنگ و هنر فراهم می آورد و گفتگو را به مثابه آیینی مشترک به جریان می اندازد و در نتیجه به شکوفایی فرهنگی و فکری استان کمک خواهد کرد.
اما رویکرد سوم محمدی مبتنی بر چابک سازی نیروی انسانی در بدنه فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران و افزایش نفوذ بخش خصوصی برای همکاری دوجانبه است. ظرفیت های فراوانی نظیر گالری ها، انجمن های هنری و ادبی، نهادهای صنفی نظیر خانه مطبوعات و همچنین زیرساخت های بخش خصوصی می تواند به کاربست جدید محمدی برای ارتقا سطح عملکرد فرهنگی و هنری استان کمک کند.
انتخاب محمدی در قدم اول امیدها را در استان زنده کرده است و برای موفقیت او در این شرایط حساس باید به یاریاش شتافت و او را تنها نگذاشت. همدلی و همراهی تمامی نهادهای فرهنگی و حمایت تمامقد استاندار مازندران از محمدی میتواند او را در این مسیر دشوار یاری کند.