
باران و برادری
عبارت – عالین نجاتی: کوچک که بودم با فاختهها حرف میزدم و خیال میکردم پرندگان رازهای مرا در گوش ابرها زمزمه میکنند و آنگاه که باران ببارد، یعنی قرار است آرزوهایم برآورده شود. باران برای ما شمالیها، حکم همسایه را دارد که عادت داریم همواره